×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

انجمن وبلاگ نویسان سایت گوهر دشت

anjoman dostane gohardasht

× دعوت از دوستان وبلاگ نویس سایت گوهر دشت جهت پست مطالب انتخابی شان به وبلاگ انجمن !-- begin pichak.net ‍yahoo status --centera target=_self title=yahoo status by pichak.net href=ymsgr:sendim?ppjwanimg border=0 src=http://opi.yahoo.com/online?u=ppjwan&m=g&t=14/a/center!-- end pichak.net yahoo status --div style=display:nonea href=http://pichak.net/blogcod/yahooنمایش وضعیت در یاهو/a , h1a href=http://pichak.netقالب وبلاگ/a/h1 , a href=http://www.pichak.netقالب بلاگفا/a/div
×

آدرس وبلاگ من

anjoman.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/pj1

لیست دوستان

وبلاگasalbano

amir - kanzade

amir  kanzade

http://asalbano.gohardasht.com/

همه چیز درباره احترام به پدر و مادر

اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهايى براى رعايت احترام در برابر والدين كافى است. ولى از آنجا كه اسلام حتى در مسائلى كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى‏يابد سكوت روا نمى‏دارد و به عنوان تاكيد در اين گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى‏كند، درباره احترام به والدين آنقدر تاكيد كرده است كه در كمتر مسئله‏اى ديده مى‏شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى‏كنيم:


الف: در چهار سوره قرآن مجيد، به نيكى به والدين بلافاصله بعد از مسئله توحيد قرار گرفته است. اين همرديف بودن، بيانگر اين است كه اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مى‏گذارد.


1- ( .....لا تعبدون الا الله و بالوالدين احساناً� بقره /83 (.... بجز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد).


2. (واعبدوا الله و لا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً� (نساء 36) و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.


ب: اهميت اين موضوع تا آن پايه است كه هم قرآن و هم روايات، صريحاً توصيه مى‏كنند كه حتى اگر پدر و مادر كافر باشند، رعايت احترامشان لازم است.


1- ( وقضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احساناً� (اسراء 23) و پروردگارت حكم كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.


2. (الا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً� (انعام 151) چيزى را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.


3. (و آن جاهداك على ا ن تشرك بى ماليس لك به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنيا معروفاً� (لقمان 15) و اگر آنان به تو اصرار كنند كه با من آنچه را كه علم به آن ندارى، شريك كنند اطلاعتشان مكن ولى در دنيا به نيكى با آنان رفتار كن.


ج: شكرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجيد در رديف شكرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانكه مى‏خوانيم: �ا ن اشكرلى ولوالديك الى المصير� (لقمان 14) مرا و پدر و مادرت را شكركن كه بازگشت به سوى من است؛ با اين كه نعمت خدا بيش از آن اندازه است كه قابل احصا و شماره باشد، پس، اين دليل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.


قرآن حتى كمترين بى‏احترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حديثى، امام صادق (ع) مى‏فرمايند: �لو علم الله شيئاً هو ادنى من اف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ا ن ينظر الرجل الى و الديه فيجد النظر اليها� اگر چيزى كمتر از �اف� وجود داشت، خدا از آن نهى مى‏كرد. �اف� كمترين اظهار ناراحتى است. و از اين جمله، نظر كردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.


ه: با اينكه جهاد يكى از مهمترين برنامه‏هاى اسلامى است، تا هنگامى كه جنبه وجوب عينى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در اين جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جايز نيست. در حديثى از امام صادق (ع) آمده است كه مردى نزد پيامبر اسلام (ص) آمد و عرض كرد، جوان با نشاط وورزيده‏اى است و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از اين موضوع ناراحت مى‏شود. پيامبر (ص) فرمودند: �ارجع فكن مع والدتك فوالذى بعثنى بالحق لانسها بك ليله خير من جهاد فى سبيل الله سنه� برگرد و با مادر خويش باش. قسم به آن خدايى كه مرا به حق مبعوث كرد، يك شب مادر با تو مأنوس شود، از يك سال جهاد در راه خدا بهتر است.


البته، هنگامى كه جهاد جنبه وجوب عينى پيدا كند، كشور اسلامى در خطر قرار گيرد و حضور همگان لازم شود، هيچ عذرى حتى نارضايتى پدر و مادر پذيرفته نيست.


پبامبر (ص) فرمودند: �اياكم وعقوق الوالدين فان ريح الجنه توجد ممن سيرع الف عام ولايجدها عاق� از عاق پدر ومادر بترسيد زيرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى‏رسد؛ اما هيچگاه به كسانى كه مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسيد.


اين تعبير، اشاره لطيفى به اين موضوع دارد كه چنين اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى‏گذارند، بلكه در فاصله بسيار زيادى از آن قرار دارند و حتى نمى‏توانند به آن نزديك شوند. سيد قطب در تفسير فى‏ظلال القرآن، حديثى به اين مضمون از پيامبر (ص) نقل مى‏كند كه مردى كه مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف مى‏داد، پيامبر (ص) را در همان حال مشاهده كرد. عرض كرد: �آيا حق مادرم را با اين كار انجام دادم�.


پيامبر فرمودند: �نه، حتى جبران يكى از ناله‏هاى او را به هنگام وضع حمل� نمى‏كند.


يك نكتة كه دراينجا بايد ذكر شود، اين است كه گاه مى‏شود پدر و مادر پيشنهادهاى غير منطقى يا خلاف شرع به انسان مى كند، بديهى است اطاعت آنان در هيچ يك از اين موارد، لازم نيست. ولى با اين حال، بايد با برخورد منطقى و انجام دادن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر در بهترين صورتش، با اين گونه پيشنهادها برخورد كرد. امام كاظم (ع) مى‏فرمايند: �كسى نزد پيامبر (ص) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال كرد. فرمودند: بايد او را با نام صدا نزند (بلكه بگويد پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشيند و كارى نكند كه مردم به پدرش بدگويى كنند (نگويند خدا پدرت را نيامرزد كه چنين كردى)�.


توحيد و نيكى به پدر و مادر، سرآغاز يك رشته احكام مهم اسلامى


�لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضى ربك الا تعبدوا الا اياء و بالوالدين احساناً اما يبلغن عندك الكبر احدهما اوكلاهما فلا تقل لهما �اف� و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و كريماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما كما ريبانى صغيراً ربكم اعلم بما فى نفوسكم ان تكونوا صالحين فانه كان للاوابين غفوراً� (اسراء 22-25) با خداى يكتا، خداى ديگرى به خداى مگير كه نكوهيده و خوار خواهى ماند. پروردگارت مقرر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هر گاه تا تو زنده هستى هر دو يا يكى از آن دو سالخورده شوند، آنان را ميازار و به درشتى خطاب مكن و با آنان به اكرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من، همچنانكه مرا در خردى پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر كس ديگر به آنچه در دلهايتان مى‏گذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشيد. او توبه كنندگان را مى‏آمرزد.


آيات مورد بحث، سر آغازى براى بيان يك سلسه از احكام اساسى اسلام كه با مسئله توحيد وايمان شروع مى‏شود، توحيدى كه خمير مايه همه فعاليتهاى مثبت و كارهاى نيك و سازنده است. آيه نخست با توحيد شروع شده است و تاكيد مى‏كند كه نبايد براى خداوند يگانه هيچ معبودى قرار داد. آيه نمى‏گويد: �معبود ديگرى را با خدا پرستش مكن�. بلكه مى گويد: قرار مده� تا معناى وسيعترى داشته باشد. يعنى، نه در عقيده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود ديگرى را در كنار �الله� قرار مده.


سپس به بيان نتيجه شرك مى‏پردازد، كه همانا با نكوهش و خوارى نشستن است. انتخاب كلمه �قعود� (نشستن) در اينجا، اشاره به ضعف و ناتوانى است، زيرا در ادبيات عرب، اين كلمه كنايه از ضعف است؛ همانگونه كه گفته مى‏شود: � قعد به الضعف عن‏القتال� (ناتوانى سبب شد كه از بيكار با دشمن بنشيند).از جمله بالا استفاده مى‏شود كه شرك، سه اثر بسيار بد در وجود انسان مى‏گذارد:


1- شرك مايه ضعف، ناتوانى، زبونى و ذلت است؛ در حالى كه توحيد، عامل قيام، حركت و سرافرازى است.


2- شرك، مايه مذمت ونكوهش است؛ چرا كه يك خط روشن انحرافى است، در برابر منطق عقل و كفرانى است آشكار، در مقابل نعمت پروردگار. و آنكس كه تن به چنين انحرافى دهد، در خور مذمت است.


3- شرك سبب مى‏شود كه خداوند، مشرك را به معبودهاى ساختگى‏اش واگذارد و دست از حمايتش بردارد. و از آنجا كه معبودهاى ساختگى نيز قادر به حمايتش بردارد و از آنجا كه معبودهاى ساختگى نيز قادر به حمايت كسى نيستند و خدا هم حمايتش را از چنين كسانى برداشته است، آنان �مخذول� و بدون يار و ياور خواهند شد. در آيات ديگر قرآن نيز همين معنا به شكل ديگرى مجسم شده است؛ چنانچه مى‏فرمايد: �مثل الذين اتخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتاً و ا ن اوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون� ( عنكبوت 41) (مثل آنان كه غير از خدا را به دوستى گرفتند، مثل عنكبوت است كه خانه‏اى بساخت و همانا سست‏ترين خانه‏ها، خانه عنكبوت است، اگر مى‏دانستند.


بعد از اصل توحيد، به يكى از اساسى‏ترين تعليمات انسانى انبيا- با تاكيد مجدد بر توحيد- اشاره شده است؛ كه همانا نيكى به پدر و مادر است.


�قضا�، مفهوم محكمترى امر دارد. و فرمان قطعى و محكم را مى‏رساند. اين مطلب، نخستين تاكيد در اين باره است، قرار دادن توحيد در كنار نيكى به پدر و مادر، تاكيد ديگرى بر اهميت اين دستور اسلامى است. مطلق بودن �احسان� كه هر گونه نيكى را در بر مى‏گيرد، و همچنين �والدين� كه مسلمان و كافر را شامل مى‏شود، سومين و چهارمين تاكيد در اين جمله است. نكره بودن �احساناً� كه دراين گونه موارد براى بيان عظمت مى‏آيد، پنجمين تاكيد محسوب مى‏شود. توجه به اين نكته لازم است كه فرمان، معمولاً روى يك امر اثباتى مى‏رود؛ در حالى كه در اينجا، روى نفى رفته است. اين نكته، ممكن است به خاطر آن باشد كه از كلمه �قضى�، فهميده مى‏شود كه جمله ديگرى در شكل اثباتى در تقدير است يا اينكه مجموع جمله نفى و اثبات : �الا تعبدوا الا اياه�. در حكم يك جمله اثباتى؛ اثبات عبادت انحصارى پروردگار است.


سپس، يكى از مصداقهاى روشن نيكى به پدر و مادر بيان شده است. در اينجا، به قسمتى از ريزه‏كاريهاى برخورد بسيار مودبانه و احترام آميز فرزندان به پدران و مادران از ديدگاه قرآن، اشاره مى‏شود.


1. از يك‏سو، روى حالت پيرى آنان- كه در آن موقع نيازمندتر به حمايت ومحبت و احترامند- تاكيد مى‏كند، و فرزندانشان را از كمترين سخن اهانت آميز به آنان نهى مى‏كند. آنان ممكن است بر اثر كهولت، طورى شوند كه نتواند بدون كمك ديگرى حركت كنند، از جا برخيزند و حتى ممكن است قادر به رفع آلودگى از خود نباشند. در اين مواقع، آزمايش بزرگ فرزندان شروع مى‏شود.


2. از سوى ديگر، قرآن تاكيد مى‏كند كه در اين هنگام نه تنها به آنان نبايد �اف� گفت: و با صداى بلند و اهانت آميز با آنان صحبت كرد، بلكه با قول كريم و گفتار بزرگوانه بايد با آنان گفتگو كرد. همه اينها، نهايت ادب در سخن را مى‏رساند، كه زبان كليد قلب است.


3. از سوى ديگر، دستور به تواضع و فروتنى داده شده است، تواضعى كه نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چيز ديگر


4. سرانجام، سفارش شده است كه حتى موقعى كه فرزند رو به سوى درگاه خدا مى‏آورد، پدر و مادر را، چه در حيات و چه در ممات، نبايد فراموش كند و بايد تقاضاى رحمت پروردگار را برايشان بنمايد، بويژه اين تقاضايش را با اين دليل همراه سازد: �پروردگارا، همان گونه كه آنان در كودكى مرا تربيت كردند. تو به آنان رحم كن� نكته مهمى كه از اين تعبير- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده مى‏شود. اين است كه اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند كه به تنهايى قادر بر حركت و دفع آلودگيها از خود نباشند. فراموش نكن كه تو هم در كودكى چنين بودى و آنان را بايد جبران كرد. از آنجا كه گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممكن است لغزشيهايى پيش بيايد كه انسان آگاهانه يا نا آگاهانه به سوى آن كشيده شود. در آخرين آيه مورد بحث مى‏فرمايد: �پروردگار شما به آنچه در دلهاى شماست، آگاهتر است؛ زيرا علم خدا در همه زمينه‏ها ضرورى، ثابت، ازلى و خالى از هر گونه اشتباه است؛ در حالى كه علوم انسانى واجد اين صفات نيست.


بنابراين اگر بدون قصد طغيان و سركشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمينه احترام و نيكى به پدر و مادر از انسان سر زد ولى بلافاصله پشيمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.


1. �اواب� از ماده �اوب� به بازگشت توام با اراده گفته مى‏شود؛ در حالى كه �رجوع� هم به بازگشت با اراده و هم بى‏اراده اطلاق مى‏گردد. به همين دليل به �توبه�، �اوبه� گفته مى‏شود؛ چون حقيقت توبه، بازگشت توام با اراده به سوى خداست. از آنجا كه �اواب� صفت مبالغه است، به كسى گفته مى‏شود كه هر لحظه از او خطايى سر زند و در همان حال، به سوى پروردگار بازگردد. اين احتمال نيز وجود دارد كه ذكر صيغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت به رجوع به خدا باشد؛ زيرا ايمان به پروردگار از يك‏سو، توجه به دادگاه عالم قيامت از سوى ديگر، وجدان بيدار از سوى سوم، و توجه به عدالت و آثار گناه از سوى چهارم، دست به دست هم مى‏دهند و انسان را موكداً از مسير انحرافى به سوى خدا مى‏برند.


2. �واذا خذنا ميثاق بنى اسرائيل لا تعبدون الا الله و بالوالدين احساناًأ� (بقره 83) و به ياد آوريد هنگامى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.


اگر چه آيات درباره بنى‏اسرائيل نازل شده است، ولى يك سلسله قوانين كلى براى همه ملل دنيا در بردارد. از ديدگاه قرآن، برقرارى و سربلندى ملتها در صورتى است كه به بزرگترين قدرت بى‏زوال تكيه كنند، در همه حال از او مدد بگيرند و فقط در برابر او سر تعظيم فرود آورند؛ كه اگر چنين كنند، از هيچ كس ترس و وحشتى نخواهند داشت. واضح است كه چنين تكيه گاه و مبدئى جز آفريدگار بزرگ نمى‏تواند باشد. از طرف ديگر، براى بقا و جاويدان ماندن ملتها، همبستگى خاص بين افراد خاص لازم است. اين عمل در صورتى امكان دارد، كه هر كس به پدر و مادر خود كه شعاع بستگى آنان به وى نزديكتر است، در مرحله بعد به خويشان و بعد از آنان به همه افراد اجتماع، نيكى كند. بدين گونه، همه بال و پر يكديگر مى‏شوند، و افراد ضعيف را حمايت مى‏كنند.


3. ( واعبدوالله و لا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً� (نساء 36) و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.


آيه فوق، نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگى پروردگار و ترك شرك و بت پرستى ج كه ريشه اصلى برنامه‏هاى اسلامى است- مى‏كند. دعوت به توحيد و يگانه پرستى روح را پاك، نيت را خالص، اراده را قوى و تصميم را براى انجام دادن هر برنامه مفيدى محكم مى‏سازد. از آنجا كه اين آيه بيان كننده يك رشته از حقوق اسلامى است، قبل از هر چيز، اشاره به حق خداوند بر مردم، پرستيدن او و شريكى براى او برنگزيدن كرده است.


سپس، اشاره به حق پدر و مادر شده و توصيه گرديده است كه بايد به آنان نيكى كرد. از اين تعبيرهاى مكرر در قرآن كريم بر بندگى خدا واحسان به والدين، استفاده مى‏شود كه بيان اين دو ارتباط است. در حقيقت هم، چنين است، چون بزرگترين نعمت، نعمت هستى و حيات است كه در درجه اول از ناحيه خداست و درمراحل بعد، به پدر و مادر ارتباط دارد. بنابراين، ترك حقوق پدر و مادر، همدوش شرك به خداست.


4- �قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناًأ� (انعام 151) بگو، بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده بيان كنم كه چيزى را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.


ذكر نيكى به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرك و قبل از دستورهاى مهمى مانند تحريم قتل نفس و اجراى اصول عدالت، دليل بر اهميت بسيار حق پدر و مادر در دستورهاى اسلامى است. اين موضوع وقتى روشنتر مى‏شود، كه توجه كنيم به جاى �آزار به پدر و مادر�- كه هماهنگ با ديگر تحريمهاى اين آيه است-،احسان و نيكى به آنان ذكر شده است. يعنى نه تنها ايجاد ناراحتى براى آنان حرام است، بلكه احسان و نيكى به آنان نيز لازم و ضرورى است. جالبتر اين كه، كلمه �احسان� به وسيله �ب� متعدى شده و فرموده است: � بالوالدين احساناً�احسان گاهى با �الى� و گاهى با �ب� ذكر مى شود، معناى‏آن نيكى كردن به طور مستقيم و بدون واسطه است، بنابراين، اين آيه تاكيد مى‏كند كه موضوع نيكى به پدر و مادر را بايد آنقدر اهميت داد، كه شخصاً و بدون واسطه، به آن اقدام كرد.


5- �ولقد اتينا لقمان الحكمه ان اشكر الله و من يشكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان الله غنى حميد و اذقال لقمان لابنه و هو يعظه يا بنى لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم و وصينا الانسان بوالديه حملته امه وهناً على وهن و فصاله فى عامين ان اشكرلى ولوالديك الى المصير و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس من اناب الى ثم الى مرجعكم فانبئكم بما كنتم تعلمون� (لقمان 15-12) و آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر مى شد و پس از دو سال از شيرش باز گرفت. و سفارش كرديم كه مرا و پدر و مادرت را شكر گوى كه سرانجام تو نزد من است. اگر آن دو به كوشش از تو بخواهد تا چيزى را كه نمى‏دانى چيست با من شريك گردانى، اطاعتشان مكن. در دنيا با آنان به وجهى پسنديده زندگى كن و خود، راه كسانى را كه به درگاه من باز مى‏گردند. در پيش گير، بازگشت همه شما به سوى من است و من از كارهايى كه مى‏كرده‏ايد، آگاهتان مى‏كنم.


در آيه اول، نتيجه �شكر� و �كفران� نعمتها، به اين صورت بيان شده كه شكر نعمت، به سود خود انسان، و كفران هم به زبان خود او است. خداوند از همگان بى‏نياز است. اگر همه ممكنات شكر كنند، چيزى بر عظمتش افزوده نمى‏شود و اگر جمله موجودات كافر شوند. بر دامن كبريايى‏اش گردى ننشيند.


�ل� در جمله �ان اشكرالله�، براى اختصاص و در �لنفسه� براى نفع است. بنابراين، سود شكرگزارى كه همان دوام نعمت، و افزايش آن به اضافه ثواب آخرت است، به خود انسان بر مى‏گردد؛ همان گونه كه زيان كفران، فقط دامان خودش را مى‏گيرد.


تعبير: �غنى حميد�، اشاره به اين است كه شكر گزار در برابر افراد عادى، يا چيزى به بخشنده نعمت مى‏دهد يا اگر چيزى نمى‏دهد، با ستايش او مقامش را در انظار مردم بالا مى‏برد. ولى درباره خداوند، هيچ يك از اين دو، معنا ندارد.او از همگان بى‏نياز، و شايسته ستايش همه ستايشگران است. فرشتگان حمد او را مى‏گويند، و تمام ذرات موجودات به تسبيح و حمد او مشغولند. اگر انسانى به زبان قال كفران كند، كمترين اثرى ندارد؛ زيرا ذرات وجود خودش، به زبان حال مشغول حمد و ثناى اويند.


شكر با �صيغه مضارع� نشانه تداوم واستمرار است، و كفر با �صيغه ماضى� كه حتى بريك مرتبه است بيان شده است. اين نكته، اشاره به اين است كه كفران حتى براى يك بار، ممكن است عواقب دردناكى بار آورد اما شكر لازم است كه مستمر و مداوم باشد تا انسان مسير تكامل خود را طى كند.


بعد از معرفى لقمان و مقام و حكمت او، به نخستين اندرز وى- كه در عين حال مهمترين توصيه به فرزندش مى باشد- اشاره شده است. حكمت لقمان ايجاب مى‏كند كه قبل از هر چيز، به سراغ توحيد، اساسى‏ترين مسئله عقيدتى، برود؛ زيرا هر حركت تخريبى و ضد الهى، همچون: دنيا پرستى، مقام پرستى و هوا پرستى، شاخه‏اى از شرك به شمار مى‏روند. نكته قابل توجه اينكه، لقمان حكيم دليل بر نفى شرك را اين ذكر مى‏كند كه شرك، ظلم عظيم است؛ آن هم با تعبيرى، كه از چند جهت تاكيد دارد. و چه ظلمى از اين بالاتر، كه هم درباره خدا انجام بگيرد و موجود بى‏ارزشى را همتاى او قرار دهند، و هم درباره خويشتن انجام شود. و انسان از اوج عزت عبوديت پروردگار به قعر دره ذلت پرستش غير او ساقط كند. دو آيه بعد، در حقيقت جمله‏هاى معترضه‏اى است كه در لابه لاى اندرزهاى لقمان از سوى خداوند بيان شده است. البته معترضه، به معناى بى‏ارتباط نيست، بلكه به معناى سخنان الهى است كه ارتباط روشنى با سخنان لقمان دارد. در اين آيه، بحث از وجود، زحمات، خدمات و حقوق پدر و مادر، و قرار دادن شكر آنان در كنار شكر خداوند است. به علاوه، تاكيدى بر خالص بودن اندرزهاى لقمان، به فرزندش نيز شمرده مى شود، زيرا پدر و مادر با اين علاقه وافر و خلوص نيت، ممكن نيست جز خير و صلاح فرزند را در اندرزهايشان بازگو كنند.


آنگاه، به زحمات بسيار مادر اشاره مى‏شود. اين مسئله از نظر علمى ثابت شده و تجزيه نيز نشان داده است، كه مادران در هنگام باردارى گرفتار سستى مى‏شوند؛ زيرا شيره جان و مغز استخوان را به پرورش جنين خود اختصاص مى‏دهند، و از تمام مواد حياتى وجود خود بهترينش را تقديم او مى‏كنند. به همين دليل، مادران در دوران باردارى گرفتار كمبود انواع ويتامينها مى‏شوند كه اگر جبران نشود، ناراحتى‏هايى را براى آنان به وجود مى‏آورد. اين ويژگى، در دوران رضاع و شير دادن نيز ادامه مى‏يابد؛ چرا كه شير، شيره جان مادر است. لذا به دنبال آيه، آمده است كه پايان نكته، اشاره شده است: �والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين� (بقره 233) مادران فرزندانشان را دو سال تمام شير دهند. البته، منظور دوران، كمتر از دوسال انجام شود. به هر حال، مادر در اين 23 ماه، دوران حمل و دوران شير خوارگى، بزرگترين فداكارى راهم از نظر روحى و عاطفى، هم از نظر جسمى، و هم از جهت خدمات، دربارة فرزندش انجام مى‏دهد.


جالب اينكه در آغاز توحيد، پدر و مادر را ذكر مى‏كند، ولى به هنگام بيان زحمت و خدمات، تكيه روى زحمات مادر است تاانسان متوجه ايثارگريها و حق عظيم او شود. سپس، به شكر خداوند و شكر پدر و مادر سفارش شده است. شكر خدا را بايد كرد، زيرا خالق و منعم اصلى انسان، خداست كه چنين پدر و مادر مهربانى را به ما داده است. و هم شكرگزار پدر و مادر بايد بود، كه به واسطه اين فيض و عهده‏دار انتقال نعمتهاى خداوند به انسان مى‏باشند.


و در پايان، آيه با لحنى كه خالى از تهديد و عتاب نيست، مى فرمايد: �بازگشت همه شما، به سوى من است�. اگر در اينجا كوتاهى كنيد، در بارگاه الهى تمام اين حقوق، زحمات و خدمات مو به مو بررسى و محاسبه مى‏شود. بعضى از مفسران در اينجا به نكته‏اى توجه كرده‏اند كه در قرآن مجيد، تاكيد بر رعايت حقوق پدر و مادر بارها آمده است. اما سفارش به فرزندان- جز درباره نهى از كشتن فرزندان كه يك عادت شوم و زشت استثنايى در عصر جاهليت بود- كمتر ديده مى‏شود. اين نكته به دليل آن است كه پدر و مادر به حكم عواطف نيرومندشان، كمتر ممكن است فرزندان را به دست فراموشى بسپارند. در حالى كه بسيار ديده شده است كه فرزندان، پدر و مادر را به ويژه به هنگام پيرى و از كار افتادگى، فراموش مى كنند: اين دردناكترين حالت براى پدر و مادر، و بدترين ناشكرى براى فرزندان محسوب مى‏شود. از آنجا كه توصيه نيكى درباره پدر و مادر ممكن است اين توهم را براى بعضى ايجاد كند كه حتى در مسئله عقايد، كفر و ايمان بايد با آنان مماشات كرد، در آيه بعد تاكيد مى‏كند كه هرگز نبايد رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد. پس، هرگز نبايد عواطف خويشاوندى، حاكم بر اعتقاد مكتبى انسان شود. تعبير به �جاهداك�، اشاره به اين است كه پدر و مادر گاه به گمان اينكه سعادت فرزندشان را مى‏خواهند، تلاش و كوشش مى‏كنند كه او را به عقيده انحرافى بكشانند. وظيفه فرزندان اين است كه هرگز در برابر اين فشارها تسليم نشوند، استقلال فكرى خود را حفظ كنند، و عقيده توحيد را با هيچ معاوضه نكنند. همچنين، جمله �ماليس لك به علم�.اشاره به اين است كه اگر فرضاً دلايل بطلان شرك را ناديده بگيريم، حداقل دليلى بر اثبات آن نيست. از آنجا كه ممكن است اين فرمان اين توهم را به وجود آورد كه در برابر پدر و مادر مشرك بايد شدت عمل داشت و بى‏حرمتى كرد، بلافاصله اضافه مى كند كه اطاعت نكردن از آنان در كفر و شرك، دليل بر طرز شايسته‏اى رفتار كرد، ولى از نظر اعتقاد و برنامه‏هاى مذهبى تسليم افكار و پيشنهادهايشان نشد. اين رفتار، درست نقطه اصلى اعتدال، و راه پيامبران و مومنان راستين است. لذا، بعد مى‏افزايد كه مومنان بايد راه كسانى را پيروى كنند، كه به سوى خداوند باز مى‏گردند؛ چرا كه بازگشت همه به سوى خداوند است، و خداوند انسان را ازكارهايشان آگاه مى‏سازد و طبق آن پاداش و كيفرى مى‏دهد.


نفى و اثباتهاى پى در پى، و امر و نهى‏ها در آيات فوق، براى اين است كه مسلمانان در اين گونه مسائل كه در بدو نظر تضادى در ميان انجام دادن دو وظيفه لازم تصور مى‏شود- خط اصلى را پيدا كنند و بدون كمترين افراط و تفريط، در مسير صحيح قرار گيرند.اين دقت و ظرافت قرآن در اين ريزه كاريها، از چهره‏هاى فصاحت و بلاغت عميق آن است.


وصينا الانسان بوالديه حسنا و ان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما الى مرجعكم فانبئكم بما كنتم تعملون� (عنكبوت 8) و به آدمى سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند و اگر آن دو بكوشند كه تو چيزى را كه بدان آگاه نيستى شريك من قرار دهى، اطاعتشان مكن. بازگشت همه شما به سوى من است و شما را به كارهايى را مى‏كرده‏ايد، آگاه مى‏كنم. روايات مختلفى در شان نزول اين آيه آمده، كه چكيده آن اين است كه �بعضى از مردانى كه در مكه بودند، ايمان و اسلام را پذيرفتند. هنگامى كه مادرشان از اين مسئله آگاه شدند، تصميم گرفتند كه غذا نخورند و آب ننوشند تا فرزندانشان از اسلام باز گردد. گر چه هيچ كدام از اين كدام از اين مادران به گفته خود وفا نكردند و اعتصاب غذا را شكستند. ولى اين آيه نازل شد و خط روشنى در برخورد با پدر و مادر در زمينه ايمان و كفر به دست همگان داد

لفبای احترام به پدر و مادر

احترام گذاشتن به پدر و مادر فقط به این نیست که پاهامون را جلوی آنها دراز نکنیم، جلوتر از آنها حرکت نکنیم، جلو پاهایشان بلند بشویم، در اتاق و ماشین را براشون باز کنیم و ... همه‌ی اینها کارهای خوبی‌اند ولی اگر طوری باشیم که هر کس ما را دید با لحنی آمیخته به ستایش و احترام بگوید: "این فرزند فلانی است" یا این‌که: "این هرچه دارد از پدر و مادرش دارد". به نظرم این بهترین تعریفی است که مردم می‌توانند از پدر و مادرهامون بکنند و بهترین احترامی است که ما تقدیم آنها کرده‌ایم.
کارهایی که ما در ارتباط با پدر و مادرهامون انجام می‌دهیم، ریشه در تربیت ما دارد. ریشه در صفاتی دارد که ما بر اساس آنها بار آمده‌ایم و شکل گرفته‌ایم. حتی اگر محل زندگی و شهر و همسایه‌هامون را عوض کنیم نمی‌توانیم و نباید صفات مثبتی که پایه‌های تربیت خانوادگی ما است از دست بدهیم.
آنهایی که با یک تغییر آب و هوایی همه‌چیز را از دست می‌دهند حتی پدرشون را نه تنها با نام کوچک بلکه به صورت نصف و نیمه صدا می‌زنند و این را حمل بر صمیمیت می‌کنند با این کارشون نشان می‌دهند که در رنگ‌پذیری و هم‌رنگ جماعت شدن و حتی از جماعت هم جلو افتادن، رکوردشکن هستند.
اگر در احترام گذاشتن ما به پدر و مادرهامون، زمان و مکان یا شرایط اقلیمی و آب و هوایی یا نوع لباسی که می‌پوشیم یا مبلی که روش می‌نشینیم و یا خوراکی‌ای که می‌خوریم و یا دوست و رفیقی که انتخاب کرده‌ایم و یا زبانی که یاد گرفته‌ایم یا داریم یاد می‌گیریم، یا گوشی موبایلی که به دستمان گرفته‌ایم و یا .... تأثیر داشته باشند باید مطمئن باشیم که هنوز در الفبای این درس در جا می‌زنیم


برترين توصيه نسبت به پدر و مادر

يكى از مهمترين آزمايشهاى الهى، مسئله تضاد خط ايمان و تقوا با پيوندهاى عاطفى و خويشاوندى است. قرآن در اين زمينه تكليف مسلمانان را بروشنى بيان كرده است. در اين بخش، آيات آمده در اين زمينه، بررسى مى‏شود.


1. �و وصينا الانسان بوالديه احساناً� (حقاف 15) و انسان را سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند. اگر چه اين حكم، يك حكم تشريعى است، ولى اين مسئله پيش از آنكه يك لازم تشريعى باشد، به صورت يك قانون تكوينى درنهاد همه انسانها وجود دارد. تعبير به �انسان� در اينجا جلب توجه مى كند؛ زيرا اين قانون مخصوص مومنان نيست، بلكه هر كس شايسته نام انسان است، بايد هميشه به پدر و مادر حق شناس باشد. هر چند با اين اعمال، هرگز نمى‏تواند دين خود را به آنان ادا كند.


سپس، براى اين كه تصور نكند كه پيوند عاطفى با پدر و مادر مى‏تواند بر پيوند انسان با خدا و مسئله ايمان حاكم شود، با يك استثناى صريح تاكيد مى‏كند كه اگر پدر و مادر تلاش و كوشش كنند كه فرزندشان براى خدا شريكى قايل شود كه به آن علم ندارد، از آنان نبايد اطاعت كند.


تعبير: � ماليس بك به علم� اشاره به منطقى نبودن شرك است. چون اگر واقعاً شرك صحيح بود، دليلى بر آن وجود داشت. به تعبير ديگر، جايى كه انسان علم به چيزى نداشته باشد، بايد از آن پيروى نكند؛ تا چه رسد به اين كه علم به بطلان آن داشته باشد. پيروى از چنين چيزى پيروى از جهل است. اصولاً، تقليد كوركورانه غلط است، حتى اگر درباره ايمان باشد؛ تا چه رسد به شرك و كفر. به اين ترتيب، از اينجا يك اصل كلى استفاده مى‏شود: � هيچ چيز نمى‏تواند بر ارتباط انسان با خدا حاكم شود؛ حتى پيوند با پدر ومادر، كه نزديكترين پيوندهاى عاطفى است.


حديث معروف امام على (ع): �لا طاعه لمخلوق فى معصيه الخالق� اطاعت از مخلوق در عصيان خالق روا نيست. معيار روشنى را در اين مسائل به دست مى‏دهد.از اين آيات و روايات نتيجه مى‏شود كه اسلام برترين احترام را براى پدر و مادر قائل است. پس، در صورت مشرك بودن و دعوت به شرك- كه منفورترين كارها در نظر اسلام است- باز حفظ احترام آنان در عين نپذيرفتن دعوت آنان به شرك، واجب شمرده مى‏شود.


در حديثى از پيامبر (ص) آمده است كه شخصى خدمت ايشان آمد و عرض كرد: من به چه كسى نيكى كنم�؟


فرمودند: �به مادرت�.


دوباره آن شخص سئوال كرد: �بعد از او به چه كسى�؟


فرمودند: �به مادرت�.


بار سوم، آن شخص سئوال كردم: �بعد از او، به چه كسى�؟


باز فرمودند: �مادرت�.


و در چهارمين بار، پيامبر (ص) توصيه پدر و مادر و ديگر بستگان را به ترتيب نزديكى آنان، به ايشان فرمودند.


در حديث ديگرى، پيامبر (ص) توصيه پدر و ديگر بستگان را به ترتيب نزديكى آنان، به ايشان فرمودند.


در حديث ديگرى، پيامبر (ص) فرمودند: �الجنه تحت اقدام الامهات� (بهشت زير پاى مادران است). يعنى فقط از طريق خضوع و همچون خاك راه بودن در برابر آنان، مى‏توان به بهشت برين راه يافت.


2- �و وصينا الانسان بوالديه احساناً حملته امه كرهاً و وضعته كرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنه قال رب اوزعنى ان شكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحاً ترضاه و اصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين� (احقاف 15) و آدمى را به نيكى كردن با پدر و مادر خود سفارش كرديم. مادرش بار او را به دشوارى برداشت و به دشوارى بر زمين نهاد. و مدت حمل تا از شير باز گرفتنش، سى ماه است تا چون به سن جوانى رسد و به چهل سالگى در آيد. گويد: اى پروردگار من ، به من بياموز تا شكر نعمتى كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى به جاى آرم. كارى شايسته بكنم كه تو از آن خشنود شوى و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسليم شدگانم.


اين آيه، از نيكى و شكر به پدر و مادر كه مقدمه‏اى براى شكر پروردگار است، شروع مى‏كند. �وصيت� و توصيه، به معناى مطلق سفارش است. و مفهوم آن، منحصر به سفارشهاى مربوط به پس از مرگ نيست. لذا جمعى از مفسران آن را در اين آيه، به معناى دستور و فرمان تفسير كرده‏اند. سپس به دليل لزوم حق شناسى از مادر، تاكيد مى‏شود كه در طول 30 ماه باردارى و شير دهى، وى بزرگترين ايثار و فداكارى را درباره فرزندش انجام مى‏دهد.


اينكه قرآن در اينجا فقط از ناراحتى‏هاى سخن مى‏گويد، و سخنى از پدر در ميان نيست، نه به خاطر اهميت ندادن به پدر است؛ چرا كه هم در بسيارى از اين مشكلات شريك مادر است. اما چون سهم بيشترى دارد، بيشتر بر او تاكيد شده است.


هنگامى كه انسان به كمال قدرت نيروى جسمانى رسيد و به مرز 40 سالگى وارد شد، سه چيز را از خدا تقاضا مى‏كند: شكر پدر و مادرش، انجام دادن كارهاى خوب و تداوم در رستگارى‏اش در فرزندانش، اين تعبير، نشان مى‏دهد كه انسان با ايمان در چنين سن و سالى، هم از عمق و وسعت نعمتهاى خدا بر او، و هم از نعمتهاى كه پدر و مادر به او كرده است، آگاه مى‏شود؛ زيرا در اين سن و سال، معمولاً خودش پدر يا مادر مى‏شود و با درك زحمات طاقت فرسا و ايثارگرانه آن دو، بى اختيار به يادشان مى‏افتد و به جايشان در پيشگاه خدا شكر مى كند.


تعبير: �لى� (براى من )، ضمناً اشاره به اين است كه صلاح و نيكى فرزندان من در چنان باشد، كه نتايجش عايد من نيز بشود.


تعبير: �فى ذريتى� (فرزندان من)، به طور مطلق اشاره به تداوم صلاح و نيكوكارى در تمام دودمان است.


جالب اينكه در دعاى اول، پدر و مادر را و در دعاى سوم، فرزندان را شريك مى‏كند. ولى در دعاى دوم، براى خود دعا مى‏كند. انسان صالح اينگونه است كه اگر با يك چشم به خويشتن مى‏نگرد، با چشم ديگر به افرادى كه بر او حق دارند. نگاه مى‏كند.



نتيجه


پس از بررسى موضوع احترام به پدر و مادر از نگاه قرآن كريم و ارتباط آن با اطاعت از دستورهاى خداوند، اكنون مى‏توانيم اينگونه جمع‏بندى كنيم كه احترام به والدين، از دستورهاى اكيد دينى است.


درباره تعامل اطاعت از والدين با اطاعت از خدا، مى‏توان گفت كه ما ابتدا اطاعت از دستورهاى خداوند را واجب مى دانيم. سپس، خداوند دستور داده است كه از پدر و مادر اطاعت كنيم، و به آنان احترام بگذاريم. پس، اطاعت از اين دستور خداوند، احترام به والدين را به همراه مى‏آورد. البته، اگر اطاعت از والدين موجب زير پا نهادن دستورهاى الهى شود، براساس نظر اسلام نبايد از آنان اطاعت كرد، و دستور خداوند بر دستور والدين ارجحيت داده شده است. با اين حال، در چنين مواردى، اسلام تاكيد مى‏كند كه بايد با نرمى و متانت با پدر و مادر برخورد كرد. و اسلام، اجازه پرخاش را حتى در زمانى كه پدر و مادر بر خلاف دين دستور داده باشند، به فرزندان نداده است.

پى‏نوشت‏ها:


1- طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، تهران، كانون انتشارات محمدى، 1358.


2- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، قم، دارالكتب الاسلاميه، 1370.


3- مولانا (تبريزى)، سيد مصطفى، حقوق والدين و فرزند،1349.


وجوب پرهيز از آزار پدر و مادر
خداوند در قرآن كريم نيكى به پدر و مادر را وظيفه‏اى واجب معرفى فرموده است؛ وظيفه‏اى كه پس از توحيد در پرستش ذكر شده است:

و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلا هما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما؛ (۲۵۱)
پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر خود احسان كنيد؛ اگر يكى از آن دو يا هر دو در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها حتى اف مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.

مطابق اين آيه به پدر و مادر امرى واجب وكوچك‏ترين بى‏احترامى به آنان ممنوع است.اين وجوب و ممنوعيت چنان كه گفتيم پس از بيان وجوب يگانه پرستى ذكر شده است و اين گواه اهميت حقوق والدين است.

اهانت و بى‏احترامى نسبت به والدين به هيچ روى پذيرفته نيست؛ حتى كوچك‏ترين رفتار يا گفتارى كه موجب آزار آنان باشد بر طبق اين آيه ممنوع است.

امام رضا (ع) فرمودند:

اگر لفظى كوتاه‏تر و سبك‏تر از اف وجود داشت خداوند آن را در آيه ذكر مى‏فرمود.
(۲۵۲)

و در روايت ديگرى آمده است كه مقصود از اف كمترين ازار است و اگر كلمه‏اى وجود داشت كه بر آزارى كوچك‏تر دلالت مى‏كرد، خداوند از آن نهى مى‏فرمود.(۲۵۳) روايات بسيارى در نهى از آزار پدر و مادر آمده است. امام باقر(ع) از پيامبر اكرم(ص) نقل فرموده‏اند:

اياكم و عقوق الوالدين فان ريح الجنة توجد من مسيرة الف سنة و لا يجدها عاق... (۲۵۴)
از آزار پدر و مادر بپرهيزيد، زيرا بوى بهشت از هزار سال فاصله بوييده مى‏شود، ولى آزار دهنده پدر و مادر آن را نمى‏يابد.

آزار والدين حتى اگر آنان ظالم باشند جايز نيست. امام صادق(ع) فرمود:

من نظر الى ابويه نظر ماقت و هما ظالمان له لم يقبل اللَّه تعالى له صلوة؛ (۲۵۵) كسى كه به پدر و مادرش به حالت دشمنى و تنفر نگاه كند خداوند نمازش را نمى‏پذيرد.


(۲۵۱) - اسراء، ۲۳.

(۲۵۲) - اصول كافى، ج ۲، ص ۳۴۱، حديث ۷.

(۲۵۳) - مجمع البيان، ج ۶، ص ۶۳۱.

(۲۵۴) - همان، ص ۴۴۲.
(۲۵۵) - همان.

فروتنى در برابر والدين

فروتنى در برابر پدر و مادر از سر مهربانى، سفارش خدا و مصداقى از نيكى به پدر و مادر است و نشانه‏اى از روح شكرگزارى به شمار مى‏رود:

واحفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب رحمهما كما ربيانى صغيرا؛ (۲۵۶)
دو بال فروتنى خويش را از سر مهربانى در برابر آنان فرود آر، و بگو: پروردگارا! آن دو را رحمت كن چنان كه مرا در خردى پروردند.

از اين بخش از آيه كه فرمود: و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا مى‏توان دريافت كه طلب رحمت و بخشايش براى والدين نيز ريشه در احساس شكرگزارى انسان دارد.

امام صادق(ع) فرمودند:

لا تملا عينيك من النظر اليهما الا برحمة و رقة، و لا ترفع صوتك فوق اصواتهما، و لا يدك فوق ايديهما، و لا تقدم قدمهما؛ (۲۵۷) چشمانت را جز به مهربانى و نرمى به آنان مدوز و صدايت را از صداى آنان بلندتر مكن و دستت را بالاتر از دست آنان مبر و بر آنان پيشى مگير


(۲۵۶) - اسراء، ۲۴.
(۲۵۷) - المحجة البيضاء، ج ۳، ص ۴۳۸.


وظيفه فرزند پس از درگذشت والدين
فرزند حتى پس از آن كه پدر و مادرش از دنيا مى‏روند. همچنان وظيفه‏اى اخلاقى دارد. او بايد براى آنان نماز بگزارد و از خداوند برايشان درخواست رحمت و مغفرت كند. از امام باقر(ع) روايت شده است:

ان العبد ليكون باراً بوالديه فى حياتهما ثم يموتان فلا يقصى عنهما دينهما و لا يستغفر لهما فيكتبه اللَّه عاقاً و انه ليكون عاقا لهما فى حياتهما غير بار بهما فاذا ما تا قضى دينهما و استغفر لهما فيكتبه اللَّه باراً؛ (۲۵۸)
هر آينه كسى كه نسبت به پدر و مادر خود نيكوكار بوده پس از مرگ آنها دين آنان را ادا نمى‏كند و براى آنان استغفار نمى‏نمايد پس خداوند او را در شمار آزار دهندگان قرار مى‏دهد. و بسا كه كسى آزار دهنده پدر و مادرش بوده و در حياتشان به آنان نيكى نمى‏كرده است ولى پس از مرگ آنها دين آنها را ادا كرده و برايشان استغفار نموده است پس خداوند او را در شمار نيكى كنندگان به والدين قرار مى‏دهد.
از اين روايت فهميده مى‏شود كه اولا: وظيفه سپاسگزارى از پدر و مادر با مرگ آنها خاتمه نمى‏يابد و ديگر اين كه خداوند راه را براى جبران كوتاهى‏هاى فرزند خطا كار باز گزارده است.

(۲۵۸) - همان، ص ۴۴۱.
مفاسد اجتماعی:

امام رضا �علیه‌السلام� می‌فرماید خداوند عقوق والدین را حرام فرمود به جهت اینکه:

1- فرزندان را از احترام به فرمان خدا و احترام به پدر و مادر باز می‌دارد.
2- کفران نعمت انجام می‌گیرد. (چرا که پدر و مادر از نعمتهای بزرگ الهی‌اند.)
3-سپاس‌گزاری و شکر‌گزاری از میان می‌رود.
4-موجب کمی و نابودی نسل بشر می‌گردد
5- احترام و حق‌شناسی نسبت ایشان کاستی می‌یابد
6-قطع رحم می‌شود (و خانواده‌ها از هم می‌پاشد.)
7-پدر و مادر‌ها از فرزند دار‌شدن دلسرد می‌گردند.
8-بی‌میلی آنان نسبت بر تربیت فرزند را در پی دارد .



زیانهای فردی:

1-ذلت و درماندگی:
در زمان
پیامبر اکرم �صلی ‌الله‌ علیه‌و ‌آله‌و‌سلم�، جوان ثروتمندی پدر خویش را آزرده ساخت و از مال هنگفتش او را بهره‌ای نداد. بر اثر این کار زشت خداوند تمام اموالش را نابود کرد بطوری که به نان شب هم محتاج شد و همراه فقر و تنگدستی، مریضی هم به او روی آورد و ذلیل و در‌مانده گشت. وقتی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از این جریان مطلع شد فرمود: �ای کسانی که پدر و مادرتان را آزرده می‌سازید!
از حال این جوان (نگونبخت) عبرت بگیرید و بدانید همان‌طور که در دنیا سرمایة او از کفش رفت، در آخرت نیز هر درجه‌ای در بهشت داشت تبدیل به درکه‌ای در جهنم شد. �

امام هادی �علیه‌السلام� نیز می‌فرماید:
�العقوق یعقب القله ویودی إلی الذله �؛
�جفا کردن به پدر و مادر، کمبود و پریشانی در پی دارد و منجر به خواری و ذلت می‌گردد.�

2-رد شدن نماز:
امام صادق علیه‌السلام فرمود: �هر کس به پدر و مادر خویش نگاه خشمگین افکند، هر چند آنان به او ستم کرده باشند خداوند نمازش را نمی‌پذیرد �
از این روایت استفاده می‌شود که اگر پدر و مادر به فرزند ظلم و ستم هم بکنند باز هم فرزند حق ندارد با ایشان بد رفتاری کند، چه رسد به اینکه آنان به او بدی هم نکرده باشند
3-محروم شدن از نظر لطف خدا:
پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: �به سه نفر خدای متعال نظر مرحمت نمی‌کند.

1-آنکه کاری انجام دهد و منت زیاد بگذارد
2-جفا ‌کار به پدر و مادر
3-معتاد به شرابخوری �



بر‌خوردار نشدن از بوی بهشت:

یعقوب‌بن شعیب می‌گوید: امام صادق �علیه‌السلام� فرمود: �روز قیامت پرده‌ای از پرده‌های بهشت کنار می‌رود و هر صاحب روحی بوی بهشت را (حتی) با 500 سال فاصله استشمام می‌کند. مگر یک گروه. پرسیدم آنها کیستند؟ فرمود: آزاردهندگان پدر و مادر � رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: �نسبت به مادر و پدر، نیکو‌ کار باش، جایگاهت بهشت است و اگر جفا‌کار شدی با جهنم بساز �









سخن بزرگان دین در مورد حق همسر 3

چند حدیث در خصوص حقوق زنان بر شوهران

اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) پرسید که حق زن بر مرد چیست؟ حضرت فرمود:� شکمش را سیر کند، بدن او را بپوشاند و اگر نادانی کرد از او بگذرد. � (مکارم الاخلاق)

پیغمبر اکرم (ص) فرمود:� هر مردی که زحمت بکشد و عیالش انفاق کند، خداوند متعال به عوض هر درهم، هفتصد برابر بر او مرحمت فرماید. � ( مکارم الاخلاق)

امام صادق (ع) فرمود:� حق زن بر شوهر غذا دادن، لباس پوشاندن، با او خوشرفتاری کردن و رو ترش نکردن است. اگر مردی چنین رفتاری نماید، وظیفه شرعی خود را در ازای حقوق همسرش به انجام رسانده است. � ( بحار ج 104 ص 73)

امام رضا (ع) فرمود:� بر شخص مالدار متمکن واجب است که بر عائله و خانواده اش در مخارج وسعت دهد. � (بحار ج 78 ص 335)

پیامبر (ص) فرمود:� هر مردی بر بداخلاقی همسرش صبر نماید، در نزد خداوند متعال برای صبر بر هر بد اخلاقی، ثواب صبر ایوب پیامبر (ع) را در بلا به او عطا می فرماید و به زنش در عوض هر روزو شب، گناهانی به مقدار شن های پراکنده صحراها می دهد. � (بحار ج 7ص216) __________________





زني را مي شناسم من

  زنی را می شناسم من
 
که شوق بال و پر دارد
 
ولی از بس که پُر شور است
>
دو صد بیم از سفر دارد
  ...........
 
زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
 
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه
سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون
امیدش در ته فرداست
...........
زنی را می شناسم من
که می گوید پشیمان است
چرا دل را به او بسته
کجا او لایق آنست؟
........
زنی هم زیر لب گوید
گریزانم از این خانه
 
ولی از خود چنین پرسد
چه کس موهای طفلم را
پس از من می زند شانه؟
.......
زنی آبستن درد است
زنی نوزاد غم دارد
زنی می گرید و گوید
به سینه شیر کم دارد
     ..........
زنی با تار تنهایی
لباس تور می بافد
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند
زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست:
نگاه سرد زندانبان!
.........
زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر
...................
زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی داند
...............
زنی واریس پایش را
زنی درد نهانش را
ز مردم می کند مخفی
که یک باره نگویندش
چه بد بختی چه بد بختی!
.................
زنی را می شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی می خندد و گوید
که دنیا پیچ و خم دارد
.................
زنی را می شناسم من
که هر شب کودکانش را
به شعر و قصه می خواند
اگر چه درد جانکاهی
>
درون سینه اش دارد
  ................
زنی می ترسد از رفتن
که او شمعی ست در خانه
اگر بیرون رود از در
چه تاریک است این خانه!
  .............
زنی شرمنده از کودک
کنار سفره ی خالی
که ای طفلم بخواب امشب
بخواب آری
و من تکرار خواهم کرد
سرود لایی لالایی
  ...............
زنی را می شناسم من
که رنگ دامنش زرد است
شب و روزش شده گریه
که او نازای پردرد است!
  ............
زنی را می شناسم من
که نای رفتنش رفته
قدم هایش همه خسته
دلش در زیر پاهایش
زند فریاد که: بسه
..............
 
زنی را می شناسم من
که با شیطان نفس خود
هزاران بار جنگیده
و چون فاتح شده آخر
به بدنامی بد کاران
تمسخر وار خندیده!
................
زنی آواز می خواند
زنی خاموش می ماند
زنی حتی شبانگاهان
میان کوچه می ماند
..............
  
زنی در کار چون مرد است
به دستش تاول درد است
ز بس که رنج و غم دارد
فراموشش شده دیگر
جنینی در شکم دارد
................
زنی در بستر مرگ است
زنی نزدیکی مرگ است
سراغش را که می گیرد؟
نمی دانم، نمی دانم
شبی در بستری کوچک
زنی آهسته می میرد
................
 
زنی هم انتقامش را
ز مردی هرزه می گیرد
زنی را می شناسم من
دوشنبه 27 دی 1389 - 8:52:19 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


http:anjooman.persianblog.ir خبر جد ید ایجاد وبلاگ انجمن درپرشین بلاگ آدرس


وبلاگkurosh


وبلاگ hamedm


وبلاگpat


وبلاگmosaffer


وبلاگmiladmco


وبلاگshabesiah


وبلاگnedayearames


وبلاگhesamaddin


وبلاگha


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

92009 بازدید

30 بازدید امروز

63 بازدید دیروز

264 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements