×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

انجمن وبلاگ نویسان سایت گوهر دشت

anjoman dostane gohardasht

× دعوت از دوستان وبلاگ نویس سایت گوهر دشت جهت پست مطالب انتخابی شان به وبلاگ انجمن !-- begin pichak.net ‍yahoo status --centera target=_self title=yahoo status by pichak.net href=ymsgr:sendim?ppjwanimg border=0 src=http://opi.yahoo.com/online?u=ppjwan&m=g&t=14/a/center!-- end pichak.net yahoo status --div style=display:nonea href=http://pichak.net/blogcod/yahooنمایش وضعیت در یاهو/a , h1a href=http://pichak.netقالب وبلاگ/a/h1 , a href=http://www.pichak.netقالب بلاگفا/a/div
×

آدرس وبلاگ من

anjoman.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/pj1

وبلاگaetan



raha - armand

raha  armand

http://aetan.gohardasht.com




داستان شرح حال استراحت یک مادر � مامان رفت بخوابد � حتما بخوانید

http://radsms.com/image/image_post/dastan/rooze-madar.jpg

مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت:�من خسته ام و دیگه دیروقته، می رم که بخوابم� مامان بلند شد،به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهارفردا شد،سپس ظرف ها را شست،برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد،قفسه ها را مرتب کرد، شکرپاش را پرکرد،ظرف ها را خشک کردو در کابینت قرار دادوکتری را برای صبحانه فردا ازآب پرکرد.بعدهمه لباس های کثیف رادرماشین لباسشویی ریخت،پیراهنی را اتوکردودکمه لباسی را دوخت.

 

اسباب بازی های روی زمین راجمع کردودفترچه تلفن را سرجایش درکشوی میز برگرداند.گلدان ها را آب داد،سطل آشغال اتاق را خالی کردو حوله خیسی را روی بند انداخت.بعد ایستادو خمیازه ای کشید کش وقوسی به بدنش دادو به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد،کنار میز ایستادو یادداشتی برای معلم نوشت ، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت.بعد کارت تبریکی را برای تولدیکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت، آدرس را روی آن نوشت و تمبر چسباند ؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت و هر دورا درنزدیکی کیف خودقرارداد . سپس دندان هایش رامسواک زد. باباگفت: �فکرکردم گفتی داری میری بخوابی� و مامان گفت:� درست شنیدی دارم میرم.� سپس چراغ حیاط راروشن کردودرها را بست.
پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد،چراغ ها راخاموش کرد،لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت ، جوراب های کثیف را درسبد انداخت،با یکی از بچه ها که هنوز بیداربودو تکالیفش را انجام می داد گپی زد،ساعت را برای صبح کوک کرد، لباس های شسته را پهن کرد،جا کفشی را مرتب کردو شش چیز دیگررابه فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد،اضافه کرد.سپس به دعاو نیایش نشست. درهمان موقع بابا تلویزیون راخاموش کردو بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد گفت: � من میرم بخوابم� و بدون توجه به هیچ چیز دیگری، دقیقاً همین کارراانجام داد!�

یکشنبه 26 دی 1389 - 8:45:27 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


http:anjooman.persianblog.ir خبر جد ید ایجاد وبلاگ انجمن درپرشین بلاگ آدرس


وبلاگkurosh


وبلاگ hamedm


وبلاگpat


وبلاگmosaffer


وبلاگmiladmco


وبلاگshabesiah


وبلاگnedayearames


وبلاگhesamaddin


وبلاگha


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

92894 بازدید

166 بازدید امروز

50 بازدید دیروز

412 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements