در خردسالی ام ،فکر می کردم روزی فرا خواهد رسید که نام مرا در کرات دیگر نیز بر زبان آورند.
در کودکی ام،فکر می کردم روزی فرا خواهد رسید که همه دنیا از آن من باشد.
در نوجوانی ام،فکر می کردم روزی فرا خواهد رسید که سرزمین مقدّسم به من ببالد.
در جوانی ام،فکر می کردم روزی فرا خواهد رسید که در شهر پرجنب و جوشم ،نامم را با افتخار بر لب بیاورند.
در میانسالی ام ،فکر می کردم روزی فرا خواهد رسید که مردان و زنان روستایم ، با احوالپرسی گرمی از کنارم بگذرند.
در پیری ام،فکر می کردم روزی فرا خواهد رسید که دوستانم به هنگام نیاز ،مرا فرا بخوانند.
در کهنسالی ام،فکر می کردم روزی فرا خواهد رسید که نزدیکانم مرا در جمع خویش پذیرا باشند.
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
یکبار،وقتی می خواستم یکی از خود های مرده ام را دفن کنم،گورکن نزدیک من شد و گفت:
-از همه کسانی که برای تدفین این جا آمده اند تو تنها کسی هستی که دوستت دارم.
گفتم:
-شما مرا خیلی خوشحال کردید،امّا چرا مرا دوست داری؟
گفت:
-زیرا،آنها گریان می آیند و گریان می روند،امّا تو خندان می آیی و خندان می روی.
http:anjooman.persianblog.ir خبر جد ید ایجاد وبلاگ انجمن درپرشین بلاگ آدرس
82280 بازدید
77 بازدید امروز
12 بازدید دیروز
295 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2023 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Mohammad Hajarian
Powered by Gohardasht.com | MainSystem™