وقتی که شب می شود در آسمان شب شهر سرد ، تنها یک ستاره
بیدار است
آن ستاره توایی ای مهربان ستاره ی من ، تویی که
همانند فرشتگان بدون
لحظه ایی غیبت به شهر سرد من خیره می شوی
تا هزاران هزار گناه من را
نظاره کنی تا ساعت ها خواب جاهلانه
را مزه کنی ، خیره می شوی تا شریک
دقایق سرد مرده ایی همچون من
شوی ، ستاره ی من
ستاره مهربان من
آهنگ حضورت
آنچنان لطیف و شاعرانه است که من را مدهوش می کند
تو تنها
چیزی هستی که برای من ارزش فکرکردن را داری
نمی دانم چقدر از شهر من دوری اما همجا حست
میکنم میشنومت
تو تکرار همیشگی عشقی و من فقط انعکاس بی
ارزش نور تو هستم و دیگر هیچ
تو مثل نگاه معصومانه کودکی
می مانی که گم شده است
چه عشاقی که برای لحظه ایی دیدنت
موی سپید کرده اند
و تو چه صبورانه در زندان شب با نگاهت
به آنها امید دادی
از دوریت ناله نمی کنم چون می دانم اگر
روزی به تو نزدیک شوم آزارت می دهم
پس با تمام خون دل ها
دوریت را دوست میدارم و می پرستمت
می خواهم حس کنم افسانه
ایی دست نیافتنی هستی
می خواهم نبودنت باعث این شود که بی
لیاقتی خود را حس نکنم
ستاره ی معصوم من
دوست
دارم عبورت را عاشقانه بنگرم
دوست دارم صدای تو تنها صدای
جهان من باشد
دوست دارم چارقد آسمان را بدزدم به خانه ی
دلم بیاورم
به غیر از تو دیگر ستارگانش را پاک کنم
و از روی تو آنقدر نقاشی کنم که دستم جز نقش تو چیزی را
نشناسد
ستاره من ایمان بیاور که نور تو زیبا ترین آواز
زندگی من است
گرچه می دانم که تو آن را برای خدا می خوانی
اما حسادت نمی کنم چون می دانم من نامحرمی چشم چرانم
ستاره ی من اگر یه روز به سمت خدا سفرت را آغاز کردی
این را بدان این پایین ها چشمهایی هست که تا ابد به انتظار
توست
http:anjooman.persianblog.ir خبر جد ید ایجاد وبلاگ انجمن درپرشین بلاگ آدرس
82233 بازدید
30 بازدید امروز
12 بازدید دیروز
248 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2023 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Mohammad Hajarian
Powered by Gohardasht.com | MainSystem™