پیرمردی
صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید.
عابرانی که رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
پرستاران
ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: �باید ازشما
عکسبرداری بشود تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشد.
پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستاران
از او دلیل عجله اش را پرسیدند.زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا
میروم و صبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود!
پرستاری به او
گفت: خودمان به او خبر میدهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او
آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمیشناسد!
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمیداند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید؟
پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت:
اما من که میدانم او چه کسی است..!
http:anjooman.persianblog.ir خبر جد ید ایجاد وبلاگ انجمن درپرشین بلاگ آدرس
82238 بازدید
35 بازدید امروز
12 بازدید دیروز
253 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2023 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Mohammad Hajarian
Powered by Gohardasht.com | MainSystem™